در دورهی محمدرضا شاه پهلوی، بهاییان علاوه بر ارتش در حوزههای فرهنگی نیز نفوذ گستردهای داشتند و با هدف تخریب اعتقادات جامعه وارد این حوزه شدند. آنها با کمال افتخار برای اسراییل و آمریکا جاسوسی میکردند و برای کمک به آنان پول جمع میکردند؛ آنها ایران را بعد از اسراییل دومین سرزمین بهاییان میدانستند! مهمترین مهرههای نفوذی بهاییت در دوران محمدرضا پهلوی 1- سپهبد عبدالکریم ایادی: پزشک مخصوص شاه- که صاحب 80 شغل کلیدی و پولساز بود. وی از سال 1340ه.ش. که «ارنست پرون» -محرم اسرار و رفیق فاسد محمدرضا- درگذشت، جایگزین وی شد. «فردوست» او را فردی فاسد و منحرف جنسی میداند. او فرزند «میرزا محمد تقی ابهری» ـ ابن ابهرـ از ایادی عباس افندی است،پدر بزرگ مادری او «علیاکبر شهمیرزادی» نیز از ایادی عباس افندی بود،به این جهت نام خانوادگی او را «ایادی» گذاشتند. ابن ابهر و منیره مادر «ایادی» برای رواج بیحجابی در تهران بسیار فعال بودند. ایادی در افزایش نفوذ سیاسی و اقتصادی بهاییان در ارکان اجرایی حکومت پهلوی نقش اول را داشت. «هژبر یزدانی» -کلان سرمایهدار بهایی- توسط وی رشد یافت. 2- امیرعباس هویدا: فرزند «عینالملک» بهایی و از نوادگان «یعقوب کلیمی بغدادی» است. او بهایی، روتارین و عضو سازمان شوم ماسونی بوده و بیش از 13 سال در رأس قوهی مجریه قرار داشت. وی از سال 1343ه.ش. تا سال 1357ه.ش. که دستگیر و زندانی شد دولتمرد طراز اول رژیم پهلوی بوده است. او بیش از 13 سال نخست وزیر یک کشور شیعه بود و تا توانست وزیر و معاون وزیر بهایی با توصیهی آمریکاییها وارد دولت نمود. هویدا و نخستوزیر قبلی او «حسنعلی منصور» مهرههای مطلوب آمریکا بودند که در نهایت هم فدای فضای باز سیاسی حزب دموکرات آمریکا شدند و به دست انقلابیون مسلمان زندانی و اعدام گردیدند. هویدا در سال 1298 شمسی در یک خانوادهی سرشناس بهایی متولد شد. پدر بزرگ او «میرزا رضا قناد» از نزدیکان و خواص حسینعلی نوری و عباس افندی بود. پدرش «حبیبالله عینالملک» در جوانی منشی و کاتب آثار «عباس افندی» بود. عینالملک در سال 1314 شمسی از دنیا رفت و جسد او در کنار قبر «میرزا رضا بهایی» در عکا دفن شد، از این رو در نسبنامهی بهایی هویدا هیچ شک و تردیدی نیست. در ضمن «عینالملک» کارمند وزارت خارجه بود و مدت طولانی کنسول ایران در سوریه و لبنان بوده و در آنجا آشکارا به تبلیغ بهاییت میپرداخته است، از اینرو امیرعباس هم قبل از خدمت سربازی در سال 1322ه.ش. به استخدام وزارت خارجه درآمد و در سال 1324ه.ش. وابسته به سفارت ایران در پاریس و سال بعد کارمند سفارت ایران در آلمان شده است. او در سال 1330ه.ش. مأمور سازمان ملل شد. او در 5 سالی که در «کمیساریای پناهندگان سازمان ملل» بود، به وسیلهی رییس کمیساریای عالی پناهندگان که استاد اعظم لژ بزرگ فرانسه بود، به عضویت لژ بزرگ فرانسه و لژ مستقل ایران در فرانسه در میآید و از این به بعد رشد و ترقی هویدا در وزارت خارجه و شرکت نفت ایران چند برابر میشود. هویدا در سال 1338ه.ش. به ساواک وصل میشود و در سال 1343ه.ش. وزیر دارایی کابینهی «حسنعلی منصور» شده و 11 ماه بعد پس از مرگ حسنعلی منصور، از بهمن سال 1343ه.ش. تا مرداد 1356ه.ش. به نخستوزیری «محمدرضا» منصوب میشود. با توجه به اینکه او جاسوس سازمان سیا، عضو چند لژ فراماسونری و یک بهایی سرشناس و مورد اعتماد انگلیس و فرانسه است، مدتی طولانی در این سمت میماند. هویدا برای بقای سلطهی شیطانی خود گاهی با بوسیدن قرآن، رفتن به حج و بقاع متبرکهی ائمهی شیعه سعی داشت تا خود را مسلمان معرفی کند. ولی تبار بهایی و عملکرد جانبدارانهی او از بهاییت و وارد کردن بهاییان به ارکان نظام شاهنشاهی مانع پذیرش ادعای او میشد. در ضمن نسب هویدا به یهودیان بغدادی یعنی «یعقوب کلیمی بغدادی»میرسد و مثل سایر بهاییان با صهیونیسم بینالملل رابطهای عمیق داشت و فردی فاسدالعقیده و فاسدالاخلاق بود. وزرای بهایی کابینهی هویدا عبارتبودند از: «سرلشکر ارفع» -وزیر راه- "عباس آرام" -وزیر خارجه-، «منصور روحانی» -وزیر کشاورزی-، «عطا خسروانی» -وزیر کشور-، «منوچهر شاهقلی» -وزیر بهداری-، «منوچهر گنجی» -وزیر آموزش و پرورش-، «اسدالله صنیعی» -وزیر جنگ-، «فرخرو پارسا» -وزیر آموزش و پرورش-، «منوچهر تسلیمی» -وزیر بازرگانی-، «نصرتالله معینیان» -وزیر اطلاعات-، «ناصر گلسرخی» -وزیر منابع طبیعی-، «منوچهر پرتو» -وزیر دادگستری-، «سپهبد خسروانی» -معاون نخست وزیر و رییس تربیت بدنی- که سه نفر اخیر با تشکیل بزرگترین باند زمینخواری به ثروت انبوهی دست یافتند، همچنین تعداد زیادی از معاونین وزرا بهایی بودند. 3- «عباس آرام»، فرزند «ملاعلیرضا» بهایی از سال 1338 تا 1345 وزیر امور خارجه بوده است. او عامل برقراری ارتباط با اسراییل است و پدرش در راه تبلیغ بهاییت کشته شده و از مبلغان فعال یزد، تبریز، فارس و از فراماسونرهای معروف و وابسته به لژ «ستاره سحر» و «کیوان» زیر مجموعهی لژ بزرگ آلمان بوده است. آرام تحصیلات بالایی نداشت و خانوادهاش هم اسم و رسمی نداشتند ولی حمایت اساتید اعظم ماسون «عبدالکریم ایادی» و «شریف امامی» او را ترقی داد. 4- «اسدالله صنیعی» فردی بود که از دوران ولیعهدی «محمدرضا»به عنوان آجودان مخصوص در کنار او بود. رضاخان با علم به بهایی بودن اسدالله او را که درجهی سرگردی داشت، آجودان مخصوص محمدرضا قرار داد و تا درجهی سپهبدی رشد کرد. او در دوران محمدرضا وزیر جنگ و وزیر کشاورزی شد و از حامیان اعطای حق کاپیتولاسیون به اتباع آمریکایی بود. صنیعی از نظامیان و دولتمردان نادرست و خائن بود که سابقهی چندین فقره اختلاس کلان را در پروندهی خود دارد. 5- سرلشگر «ضرغام» از بهاییان متعصب فعال در ارتش بود ولی راز بهـایی بودن خود را پنهـان نگه میداشت اما زمانی که به ریاست بانک «اصناف و نونهالان بهایی» و عضو هیأت مدیرهی «شرکت امناء» منصوب شد، بهایی بودن وی افشا گردید. او در زمان نخست وزیری دکتر «منوچهر اقبال» به وزارت گمرکات و انحصارات و مدتی هم به عنوان وزیر دارایی منصوب شد. سرلشکر ضرغام به سبب بهایی بودن از دوران جوانی به ریاست ادارات و سازمانهایی که امکان سوءاستفادهی مالی در آنها وجود داشت، منصوب میشد. 6- «منصور روحانی» فرزند «علیمحمد» از وزرای بهایی کابینهی «منصور» و «هویدا» بود. منصور به شدت از افشای نسبنامهی خانوادگی خود پرهیز و خود را از تبار روحانیت قزوین معرفی میکرد، ولی به استناد اسناد ساواک پدرش از مبلغان فعال بهایی در تهران بوده است. احتمالاً مادر وی شیعه بوده ولی خود وی از ماسونها و عضو شاخص کلوپ «روتاری» بوده است. او وزیر آب و برق، کشاورزی و سرپرست منابع طبیعی در کابینههای منصور و هویدا بوده است. 7- «غلامرضا کیانپور» در سال 1353ه.ش. وزیر اطلاعات و در سال 1356ه.ش. وزیر دادگستری کابینهی هویدا بود. او از وزرای بهایی غارتگر بیتالمال است که در دههی 40 هنگامی که معاون وزارت اقتصاد بود، متهم به اختلاس میلیونی شد. همچنین وی متهم به همجنسبازی و فساد اخلاقی است. مادر فرح مینویسد: «من خودم دیدم که کیانپور لباس زنانه میپوشید و میرقصید.» 8- «منوچهر تسلیمی» مدتی معاون وزارت اطلاعات بود و مشاغل متعددی داشت که عمدتاً آموزشی و رسانهای بوده و یک دوره نیز وزیر بازرگانی دولت هویدا بوده است. پرویز تسلیمی از همین خاندان رییس دانشگاه علوم «جندی شاپور» شیراز و داماد سرلشگر «عزتالله علایی» بهایی است. 9- «منوچهر فرهنگمهر»، بهایی زرتشتی تبار از دولتمردان عصر «محمدرضا پهلوی» است که عضویت چند لژ ماسونی را داشت و به شدت مورد علاقهی «اسدالله اعلم»، «منصور» و «هویدا» بود. وی معاون نخستوزیر در کابینهی هویدا و معاون وزارت دارایی در زمان «حسنعلی منصور» بود. او مدتی رییس دانشگاه پهلوی شیراز و از دوستان صمیمی «شاپور ریپوتر» - سرجاسوس انگلیس- بود. «مِئْیر عَزْری» (نمایندهی اسراییل در ایران) او را چهرهای دوستدار اسراییل و ضد اسلام معرفی میکند. وی به شدت مورد محبت شاه و فرح بود و نشانهای متعددی از آنها دریافت کرده بود. 10- «منوچهر شاهقلی»، وزیر بهداری و علوم آموزش عالی و از بهاییان متعصب و فرزند سرهنگ «شاهقلی» مؤذنِ بهاییان میباشد.او پزشک مخصوص هویدا بوده و متهم به فساد مالی است. شاهقلی از جمله کسانی است که پس از انقلاب در دوران سازندگی با وساطت «مهاجرانی» به ایران بازگشت. 11- «هوشنگ نهاوندی» وزیر علوم کابینهی «شریف امامی» و وزیر مسکن دولت «منصور» و «هویدا» بوده است که در کارنامهی او فساد اخلاقی، فساد مالی و جنسی، عضویت در لژهای ماسونی و تبلیغ بهاییت به چشم میخورد. 12- «فرخرو پارسا» وزیر آموزش و پرورش دولت هویدا، ماسون،روتارین [1] و از رهبران حزب ایران نوین بود، همسر وی تیمسار «احمد شیرینسخن» نیز از دوستان صمیمی سپهبد «صنیعی» و بهایی بود. 13- «شاپور راسخ» ـ رییس برنامه و بودجه ـ و از ماسونهای نشاندار دوران هویداست. او در مقالهای بهاییت را دینی ایرانی و جهانگیر معرفی کرد که جلال آلاحمد وی و افکارش را مورد انتقاد قرار داده است. راسخ نزد «ایادی» و «هویدا» بسیار چاپلوس و متملق بود. 14- «پرویز خسروانی» رییس تربیت بدنی و معاون نخست وزیر در کابینهی هویداست. او به عنوان فرماندهی ژاندارمری تهران در کشتار 15 خرداد نقش اساسی داشت که به واسطهی این جنایت تقدیرنامهای از بهاییت دریافت نموده است. 15- «پرویز ثابتی» ـ معاون ساواک ـ در سال 1337ه.ش. به استخدام ساواک درآمد و در فرم استخدام به تبار بهایی خود اشاره میکند. پدر و مادر او بهایی بودند و پرویز هیچگاه بهطور رسمی از بهاییت تبری نجسته است. وی آجودان مخصوص شاه و نوکر حلقه به گوش ایادی و هویدا بود، از سال 1350ه.ش. به ریاست ستاد کمیتهی مشترک ضدخرابکاری که از مخوفترین شکنجهگاههای ساواک بود، برگزیده شد و در سال 1352ه.ش. ریاست ادارهی سوم ساواک را نیز بهعهده گرفت. ثابتی 10 روز قبل از پیروزی انقلاب اسلامی به آمریکا گریخت. او قبل از انقلاب گاهی ادعای مسلمانی میکرد ولی هیچکس به واسطهی تبار بهایی و خدمات او به بهاییان این ادعا را جدی نگرفت. 16- سپهبد «علیمحمد خادمی»، مدیر عامل بهایی «هما» از جمله فراماسونها و روتارینهای معروف دوران محمدرضا است. وی نیز به علت فعالیت در دفتر محمدرضا پهلوی رابطهی بسیار نزدیکی با دربار داشت. 17- ارتشبد «جعفر شفقت» رییس ستاد ارتش و فرماندهی گارد شاهنشاهی بود. این فرد بهایی در کابینهی 37 روزهی «بختیار» وزارت جنگ را بهعهده داشت که با لغو قراردادهای خرید نظامی ایران ضربات زیادی به ارتش وارد ساخت. 18- «محمدحسن احمدی» رییس اوقاف در زمان هویداست. او فرزند یکی از مبلغان بهایی و اهل بشرویه استان خراسان بود. این کارمند شهرداری و آموزش عالی از جمله افراد مورد علاقهی هویدا بود که در سال 54 به ریاست اوقاف منصوب شد و این انتصاب از طرف علما مورد انتقاد شدید قرار گرفت. 19- «حبیب» یا «ایرج ثابت» معروف به «ثابت پاسال» از بهاییان یهودی تبار و ماسونهای معروف است که کمکهای زیادی به اسراییل مینمود. وی از یهودییان همدان است که در دوران محمدرضا صاحب 70 شرکت تجاری، 20 کارخانه و کارگاه بزرگ وکوچک، مالک شبکهی 3 تلویزیون ملی زمان طاغوت و یکی از کلان سرمایهداران دوران پهلوی است. وی از رانندگی شروع کرد و با استفاده از رانتهای دولتی و از مجاری غیرقانونی به همه چیز رسید. در جریان کودتای 28 مرداد از حامیان با نفوذ محمدرضا بود که با اوجگیری انقلاب اسلامی به آمریکا گریخت. 20- «هژبر یزدانی» کلان سرمایهدار بهایی است. وی متولد 1313 شمسی و از بهاییان سنگسر سمنان است که از چوپانی به واسطهی کمکهای «عبدالکریم ایادی»، «شمس»، «اشرف پهلوی» و «هویدا» به یکی از کلان سرمایهداران کشور مبدل شد. هژبر با تبانی و همدستی سپهبد «نعمتالله نصیری» و کمک همشهری ساواکی خود، «پرویز ثابتی» برای سرقت اموال بیتالمال و اختلاسهای کلان ساواک جهنمی را نیز در خدمت گرفته بود. او میگفت: «عبدالکریم ایادی پدر من، نعمتالله نصیری برادرم و منصور روحانی نوکرم است.» «منصور روحانی»، «هرمز قریب» و «محمد یگانه» ـ ریاست بانک مرکزی ایران ـ شرکای وی در سرقتهای کلان او بودند. او وامهای کلانی دریافت میکرد ولی به لطایف الحیل از پرداخت اقساط آن شانه خالی میکرد. هژبر، سهامدار عمدهی بانک «ایرانیان» و بانک «صادرات» بود. او علاوه بر دامداری، کشت و صنعت، صنایع کشاورزی، بانکداری، در قاچاق طلا و جواهر و زمینخواری سرآمد مفسدان اقتصادی بود. اسناد زیادی موجود است که وی کمکهای چندین میلیون دلاری به تشکیلات بهاییت و صهیونیستها نموده است. 21- «ذبیحاله قربان» -رییس دانشگاه شیراز- از جمله بهاییانی است که از زمان رضا شاه در خدمت رژیم منحوس پهلوی بوده و قبل از انجام کشف حجاب توسط رضاخان در بهبودستان شیراز پرستاران را مجبور به کشف حجاب کرده بود. او جاسوس سازمان اطلاعاتی انگلیس، فرماسونر و یکی از روتارینهای معروف است. 22- «هوشنگ سیحون» رییس دانشکدهی هنر و از بهاییان یهودی تبار و عضو کلوپ روتاری بود که رابطهای صمیمی با اسراییل داشته و به صورت علنی به تبلیغ بهاییت و ترویج فساد میپرداخت. 23- «مهدی میثاقیه» سرمایهدار و فیلم ساز صاحب نامی است که استودیوی «میثاقیه» را برای ساخت فیلمهای مبتذل تأسیس نمود. 24- «علیمحمد ورقاء» -یکی از ایادیان بهاییت- و مبلغین این فرقه در سطح دانشگاههای کشور بوده است که مدتی مدیریت گروه جغرافیای دانشکدهی تربیت معلم را بهعهده داشت. 25- «فتحالله ستوده» از ارکان حزب «ایران نوین»، روتارین و وزیر پست و تلگراف منصور و هویدا بوده است. این وزیر بهایی نیز در آغاز شکلگیری انقلاب اسلامی در سال 57 مقادیر زیادی ارز از کشور خارج نمود. 26- «قاسم اشراقی» از بهاییان ماسون و عضو لژ همایون است که وزارت پست و تلگراف کابینهی «رزمآرا» و «منوچهر اقبال» را بهعهده داشت و در نامهای «حبیب ثابت» را هممسلک خود میخواند. 27- «احسان یارشاطر» از ارکان فرهنگی رژیم طاغوت و بهاییان ماسون است که مدتی به عنوان استاد دانشگاه تهران به ترویج باستانگرایی و قلم فرسایی برضد اسلام مشغول بوده است. 28- «کامبیز محمودی» یکی از بهاییان فعال در حوزهی رسانه و معاون تلویزیون ملی و مدیر کانال 3 و از دوستان صمیمی «ثابت پاسال» بوده است. 29- «امیرمنصور سرداری» از بهاییان فرماسونر و از اعضای حزب ایران نوین است. وی پسرخالهی «هویدا» و دارای انحرافات شدید اخلاقی و فساد مالی است که ساواک در گزارشی آورده است: «عیاشی «امیرمنصور» زبانزد خاص و عام است.» او مدتی معاون وزیر بهداری و سرپرست تنظیم خانواده بوده است که مدتی با نام خانوادگی «زادسر» شهرت داشته است. 30- «ناصر شیرزاد» رییس خبرگزاری پارس و مدتی نیز مسؤول رادیو ایران و رایزن مطبوعاتی ایران در انگلستان و پاکستان بوده است. 31- «عباس فروتن» معاون وزیر فرهنگ و مدتی هم به عنوان معاون وزیر اطلاعات و جهانگردی فعالیت داشته است. 32- «ایرج انور» کارگردان تلویزیون ملی ایران و منوچهر انور مدیر عامل بنیاد سینمایی فارابی از بهاییان فعال در عرصهی فرهنگی بودهاند. 33- «هوشنگ توزیع» از بهاییان فعال در حوزهی تلویزیون و تئاتر میباشد. وی به همراه همسرش «شهره آغداشلو» در این عرصه فعالیت میکرده است و در آخرین اقدام، همسر وی در فیلم ضد اسلامی «سنگسار ثریا» ایفای نقش نموده است. 34- «محبوبی» و «گلچین» نیز دو تن از بهاییان فعال در حوزهی فرهنگی کشور و تهیه کنندگان فیلم «فروغ جاویدان» در جشنهای 2500 ساله بودهاند که آن را 10برابر قیمت واقعی به دربار فروخته و پول آن را خرج تبلیغ بهاییت کردند. 35- «داود معنوی» فرزند «سلیمان یهودی» و از بهاییان یهودی تباری بود که با شوقی افندی رابطهای صمیمی داشت و به گفتهی «فضلالله مهتدی» ـ صبحی ـ بخشی از عواید زمینخواری و اختلاس خود را برای شوقی میفرستاد. داوود معنوی از سال 1314ه.ش. با خرید املاک مرغوب حاشیهی شمالی و غربی تهران به تصرف مراتع و زمینهای بایر پرداخت و با دادن رشوه به ادارهی ثبت اسناد و املاک، تصرفات غیرقانونی را جزو املاکی که با قباله خریده به ثبت میرساند و پس از تفکیک به مردم میفروخت. معنوی با خرید مزرعهی «ارغونیه» که بعداً به «داوودیه» معروف شد بخش عظیمی از زمینهای بایر جادهی قدیم شمیران و اطراف خیابان ظفر کنونی را تصرف و به ثبت رساند،او سپس چند هزار متر از این تصرفات را به مهندس «محسنی» داد و از او خواست کل داوودیه و مراتع و زمینهای بایر را تفکیک نماید. او در وسط این زمینها «میدان محسنی» را احداث کرد و یک مجسمهی شاه وسط آن گذاشت که بعداً به «میدان مادر» تغییر نام داد و تمام ملک را به جز دو قطعهی بزرگ که به «تیمور بختیار» و «دکتر سجادی» فراماسونر و سناتور مجلس سنا داده بود، فروخت و بین خود و شوقی افندی و سران مفتخور محفل تهران تقسیم کرد. معنوی بهایی، در زد و بند دیگری حدود 900 هزار متر از اراضی یافتآباد و قلعه مرغی را تصاحب و به یکی از کلان سرمایهداران بهایی مبدل شد. او در سال 1346ه.ش. بزرگترین معاملهی زمین را به قیمت 450 میلیون تومان که به پول آن روز 11 گونی پول شده بود، در زمینهای قلعه حسنخان ـ شهر قدس کنونیـ انجام داد که خریدار نیز یک سرمایهدار یزدی بود. داوود معنوی در سال 1335ه.ش. به همراه مهندس محسنی و دو کارمند شهرداری به جرم زمینخواری بازداشت و زندانی شدند که سه ماه بیشتر طول نکشید و در اول کار دولت دکتر «منوچهر اقبال» آزاد شدند. وی پس از عمری غارت املاک و اموال مسلمین در سال 1350ه.ش. به آمریکا مهاجرت کرد. زمینخواری و تصرف املاک کشور ایران تنها به «داوود معنوی» منحصر نیست بلکه بهاییان در دوران سلطنت محمدرضا بهویژه در دوران صدارت «حسنعلی منصور» و «هویدا» به صورت روشمند و برنامهریزی شده به این کار میپرداختند. در این ایام مدیران ارشد که عمدتاً بهایی بودند با ایجاد شبکهای در وزارت مسکن، کشاورزی و وزارت کشور به خصوص شهرداریها و سازمان ثبت اسناد و املاک، زمینها و املاک مرغوب را شناسایی و بهنام سران این شبکه به ثبت میرساندند و با فروش آنها افرادی مثل ایادی، یزدانی،صنیعی،خسروانی و حتی مدیران میانی و دونپایهی بهایی از آن منتفع بودند. این شبکهی حرامخوار و خبیث حتی به املاک و زمینهای مالکین مسلمان نیز چشم طمع دوخته و با لطایفالحیل این املاک را از دست آنان خارج میکردند. به این نحو که با کمک مطبوعات به دروغ این املاک و زمینها را مشمول طرح تعریض خیابانها یا ایجاد فضای سبز و فضای آموزشی معرفی نموده و پس از معامله و خارج کردن املاک از دست صاحبان بیاطلاع در خبری دیگر اعلامیهی یاد شده را تکذیب میکردند. یکی دیگر از شیوههای زمینخواری بهاییان دریافت زمین برای اماکن مذهبی و فرهنگی خود و تصرف زمینهای اطراف آن محل دریافتی بوده است. به عنوان نمونه بهاییان در زمان محمدرضا برای احداث «حدیقه» ـ باغات بهایی ـ زمینی در تهران درخواست کردند که زمین درخواستی در شمال لویزان به بهاییان تحویل شد. اما آنها تمام مزارع و زمینهای بایر اطراف آن را تصرف کردند که خوشبختانه پس از انقلاب، این زمین از چنگ بهاییان خارج و به شهرک «شهید محلاتی» و شهرک «قائم» تبدیل شد. نفوذ گستردهی بهاییت در ارتش محمدرضا شاه پهلوی پس از تسلط بهاییان بر قوهی مجریه و وزارتخانهها، نفوذ بهاییان در ارتش شاهنشاهی بسیار چشمگیرتر از سایر دستگاههای حکومت پهلوی بود، زیرا پستهای کلیدی ارتش در دست افرادی نظیر ارتشبد «جعفر شفقت»، ارتشبد «ازهاری»، ارتشبد «فریدون جم»، ارتشبد «اویسی»، سپهبد «عبدالرحیم ایادی»، سپهبد «رستگار مقدم»، سپهبد «علیمحمد خادمی»، سپهبد «ابوالحسن سعادتمند»، سپهبد «خسروانی» و عدهی زیادی از امرا و افسران ارشد ارتش بود، استخدام بهاییان در ارتش را تسهیل میکرد. مهمترین امرا و افسران ارشد بهایی در ارتش به قرار زیر بودند: 1. سرلشکر «ضرغام» وی تا مدتها بهایی بودن خود را کتمان میکرد ولی هنگامی که به ریاست بانک اصناف و نونهالان بهایی در شرکت امنا منصوب شد، شک و تردیدها در بهایی بودن او از بین رفت. 2. سرلشکر «مقربی» او از بهاییانی است که جاسوسی او برای شوروری محرز و در سال 1356ه.ش. اعدام شد. 3. سرلشکر «عزتالله علایی» پدر زن پرویز تسلیمی؛ 4. سرتیپ «علیاکبر درخشانی»، او مدتی فرماندهی فوج گیلان آذربایجان را به عهده داشت و مدتی نیز استاندار آذربایجان بود ولی در سال 1357ه.ش. به جرم جاسوسی برای شوروی دستگیر شد. 5. سرتیپ «هدایت سهراب»که از اقوام احمد سهراب از سران بهاییت بود. 6. سرتیپ «عبدالرحیم ایادی»،برادر عبدالکریم ایادی؛(پزشک مخصوص شاه ) 7. سرتیپ «عطاالله علایی»، از امرای نیرو هوایی؛ 8. سرتیپ «عطاء منتصری»، از امرای نیروی زمینی؛ 9. سرتیپ «عنایتالله ذوقی»؛ تعدادی سرهنگ از جمله: «سرهنگ امانالله وثوق، سرهنگ حسین کلباسی، سرهنگ عباس آذر، سرهنگ غلامرضا آذین، سرهنگ شاهقلی پدر منوچهر شاهقلی، سرهنگ مهتدی، سرهنگ فردوس، سرهنگ رفیعی، سرهنگ صادقیان و سرهنگ شایسته» که سه نفر اخیر جزو بزرگترین باند اختلاس زیر نظر سپهبد «صنیعی» بودند. همچنین میتوان به سرهنگ «شیروانلو» -از مقامهای ارشد ساواک و محرم اسرار محمدرضا پهلوی- و سرهنگ «زیبایی» -مدیر و شکنجهگر ساواک- اشاره کرد. به جرأت میتوان ادعا کرد بسیاری از پستهای حساس ارتش در دست بهاییان بود و عدهی زیادی از افسران ارشد و درجهداران بهایی در پستهای مدیریتی و حساس ارتش مشغول فعالیت بودند. لازم به ذکر است در قوهی مجریه و ارتش زمان شاه، عدهی زیادی نیز وجود داشتند که هیچ اعتقاد قلبی به بهاییت نداشتند ولی مانند «غلامعلی اویسی» برای مال دنیا و رسیدن به پست و مقام بالاتر و برخورداری از سفارشات جریان شوم فراماسونری، به دروغ اظهار بهاییت کرده بودند و در محافل آنان شرکت میکردند. ولی متأسفانه نزدیک شدن این افراد بیهویت و پست به بهاییت موجب شد فرزندان آنان قضیه را جدی بگیرند و بهایی شوند. این افراد منافق همچون ارتشبد «اویسی» و سرلشکر «ضرغام» در بعضی اماکن خود را مسلمان معرفی میکردند ولی در میان مسئولین ارشد نظام طاغوت، خود را مدافع جریان شوم فراماسونری و روتارین و بهایی نشان میدادند. نفوذ بهاییان در حوزهی فرهنگ بهاییان علاوه بر ارتش در حوزههای فرهنگی نظیر دانشگاهها، مطبوعات، سینما و تئاتر، رادیو و تلویزیون نیز نفوذ گستردهای داشتند. آنها با هدف تخریب اعتقادات جامعه وارد این حوزه شده بودند و میتوان از افرادی نظیر زینالعابدین و حمیدرضا رهنما، ایرج ایمن (رییس مؤسسهی تحقیقات دانشگاه تربیت معلم)، علی توانگر -استاد دانشگاه-، دکتر منجذب -استاد دانشگاه-، فرهاد نیکوخواه -قائم مقام شهرداری تهران و مشاور عالی مطبوعاتی دربار-، بیژن صفاری -فعال مطبوعات مبتذل-، شهین قیامی -فعال در عرصهی فرهنگ و هنر مبتذل زیر نظر فرح-،لیلا و مهری آهی -فرزندان مجید آهی که به ترتیب در آموزش و پرورش و انجمن کتاب فعال بودند-، ایرج مستعان -بنیانگذار مجلهی اطلاعات بانوان-، پرتو بیضایی - فعال در حوزهی ادبیات-، مسعود فناییان -فعال در آموزش عالی-، رجبعلی اعتمادی -سردبیر مجلهی جوانان-، داوود و فرشید رمزی، ستار لقایی، امیرگلآرا، ناصر شیرزاد، هما احسان -سرپرست گروه کودک و گویندهی رادیو-، مهرداد شکوری، پرویز قریب افشار، رویا ثابت، ژیلا سازگار، کامبیز آزردگان، منصور و سمیرا رفیعزاده، خسرو هریتاش، فریدون فروغی[2]، نادر سپاسکار، نصرت کریمی - کارگردان فیلم ضداسلامی محلل- ، رضوان نبیل، عباس امانت، مهندس اشراق خاوری، ذکرالله ثابت، دکتر هدایت نیّرسینا و غیره نام برد. افراد فوق غرق فساد بودند و مأموریت داشتند بیدینی و فساد را به جامعهی مسلمان ایران پمپاژ کنند. تمام افرادی که اسمشان برده شد به همه گونه فساد اعم از فساد اخلاقی، جاسوسی و حرامخواری و وطنفروشی آلوده بودند. برای مثال به گوشهای از فساد دو نفر از افراد یاد شده اشاره میشود: «بیژن صفاری» -پسر تیمسار صفاری، رییس شهربانی کل کشور- و «کیوان خسروانی» -پسر سپهبد خسروانی- که هر دو بهایی و فعال در فرهنگ و هنر بودند در زمان محمدرضا بهعنوان یک زوج همجنسباز به طور رسمی با هم ازدواج کردند[3] که این عمل شنیع در ایران مسلمان سر و صدای زیادی بهپا کرده ولی بهاییت کثیف به وجود این دو عنصر نجس افتخار میکند. لازم به ذکر است «شهره آغداشلو» که رابطهی نزدیکی با اصلاحطلبان دوم خردادی دارد با شوهرش «هوشنگ توزیع» زیر نظر همین «بیژن صفاری» همجنسباز در کارگاه نمایش کار میکردهاند. مواضع فرقهی بهاییت در دوران زعامت آیت الله عظمی بروجردی(ره) بهاییان همچنان که در دوران مشروطه از محمدعلی شاه مستبد حمایت میکردند در جریان ملی شدن نفت هم در مقابل ملت و روحانیت ایستادند و به شدت با «آیتالله کاشانی» و «مصدق» مخالف بودند. آنان سقوط مصدق و روی کار آمدن دولت کودتایی زاهدی را جشن گرفتند و پس از این کودتا به شاه و دربار نزدیکتر شدند و نفوذ آنان در دستگاههای دولتی گسترش بیشتری یافت. این وضعیت نامطلوب از چشم ملت و روحانیت پوشیده نماند، ولی مصدق به صراحت اعلام میکرد: «برای من بهایی و مسلمان فرقی ندارند.» او نفهمید که بهاییانِ جاسوس، در سقوط دولت او نقش اساسی داشتهاند. آیتالله «بروجردی» که در این زمان زعامت حوزهی علمیه را بهعهده داشت، به شدت نسبت به نفوذ گستردهی بهاییت اعتراض نمود. وی در 20 خرداد 1333ه.ش. از حجت الاسلام «فلسفی» -خطیب مشهور- خواست با شاه دیدار کند و او را از عواقب سوء و تبلیغات و اقدامهای بهاییان آگاه نماید و در نامهی آیتالله بروجردی به آقای فلسفی چنین آمده است: «چندی قبل از آبادان مکتوبی از وکلای حقیر رسیده که ادارهی امور نفت آبادان بهدست فرقهی بهاییه افتاده است. نمیدانم اوضاع ایران به کجا منجر خواهد شد ... عاقبت امور ایران را از این فرقه خیلی وخیم میبینم. وی با اشاره به قتل 5 مسلمان به دست یک بهایی در اَبرقو و عدم رسیدگی دادگستری از اصلاح امور اظهار یأس نموده و ادامه میدهد به هر تقدیر اگر صلاح میدانید از دربار وقت بگیرید و مطالب را به گوش شاه برسانید، اگرچه گمان ندارم اندک فایدهای مترتب شود به کلی حقیر از اصلاحات این مملکت مأیوسم.» آیت الله بروجردی مجدد در تیر ماه سال 1334ه.ش. طی نامهای به نخست وزیر درخواست کنترل اقدامهای ضداسلامی بهاییت را نمودند و از رمضان 1334 فعالیت تبلیغی روحانیون برای تبیین مهدویت و خنثیسازی تبلیغات بهاییت شروع شد. آقای فلسفی نیز پس از اخذ موافقت آیتالله بروجردی سخنرانیهای پرشور و مستدلی در طول ماه رمضان 1334 ایراد نمود که از رادیو پخش شد. آقای فلسفی علاوه بر سخنرانی به مدت ؟؟؟؟ روز در ماه رمضان در تاریخ 16 ، 19و 20/2/1334 در مصاحبه با «کیهان» نظرات و پیشنهادات آیتالله بروجردی و علمای اسلام را تشریح نمود و گفت: «بر اساس لوحی که از این فرقه به دست آمده، سال 1335 شمسی را سال تسلط بر ایران نامیدهاند.» وی اضافه کرد باید «حظیرهالقدس» آنان تخریب شود و از نفوذ آنان در دستگاههای دولتی کاسته شود. آقای فلسفی گفت در مذاکراتی که با آقای «علم»،- وزیر کشور- داشتیم، موافقت شد ضمن جلوگیری از هرگونه بینظمی در مجلس، طرح غیرقانونی بودن این فرقه تصویب شود. علم گفت وکلای مجلس مسلمان هستند و از اسلام دفاع خواهند کرد حتی نمایندگان اقلیتهای کلیمی، ارمنی و زرتشتی نیز از فرقهی بهایی متنفرند و آمادهی تصویب طرح غیرقانونی شناختن بهاییت هستند. اما برخلاف انتظار علما و همچنان که آیتاللهبروجردی فرموده بود، شاه و دولت اقدامی انجام ندادند. اصلاً طرح غیرقانونی شناختن بهاییت در مجلس مطرح نشد و اخراج بهاییان از دولت نیز به فراموشی سپرده شد و پس از مدتی «حظیره» و دیگر مراکز بهاییان که در سال 1334ه.ش. توسط دولت به صورت موقت بسته شده بود به آنها بازگردانده شد و مشخص شد نرمش و همراهی شاه یک حرکت تاکتیکی برای خروج از بحران پس از کودتای 28 مرداد بوده و در باطن حامی بهاییان میباشد. امام خمینی(ره) در این زمان طی مذاکرات مفصل با آیتالله بروجردی بر تداوم مبارزه با بهاییت و پاکسازی دستگاههای دولتی از نفوذ آنان پافشاری میکرد، ولی به واسطهی وابستگی رژیم به قدرتهای استکباری و دشمنان اسلام تحقق نظرات آیات عظام بهخصوص امام خمینی(ره) ممکن نبود. از این رو روحانیت با برگزاری باشکوه جشنهای نیمهی شعبان و ترویج فرهنگ انتظار و مهدویت فعالیت تبلیغی خود برضد تفکرات شوم بهاییت را گسترش داد. تا زمانی که آیتالله بروجردی زنده بود، رژیم جرأت و جسارت تقویت علنی بهاییت را نداشت ولی پس از رحلت آیتالله «بروجردی» شاه سعی کرد مرجعیت آیتالله «حکیم» در عراق را تبلیغ نموده و مرجعیت و زعامت شیعه را به عراق منتقل نماید ولی این امر محقق نشد و حوزهی علمیهی قم تمام قد مقابل طرحهای استعماری شاه ایستاد. پس از رحلت آیتالله بروجردی ـ 1340(ه.ش.)ـ ، شاه و اربابان خارجی او پنداشتند فرصت مناسبی برای خارج کردن کامل اسلام از امور سیاسی و اجتماعی فراهم شده است، از این رو حرکت ضددینی خود را با القای بعضی قوانین اسلامی آغاز کردند. مطرح شدن لایحهی انجمنهای ایالتی و ولایتی، کنفرانس آزاد مردان و آزاد زنان، انقلاب سفید و تصویب قوانین ضداسلامی به اسم قانون حمایت از خانواده برای به انزوا کشاندن اسلام بوده است. امام خمینی(ره) با هوشیاری تمام متوجه خطر شد و مبارزات خود برضد سیاستهای ضددینی شاه را از سال 1341ه.ش. در جریان مقابله با لایحهی انجمنهای ایالتی و ولایتی به صورت علنی آغاز کرد. امام هدف این لایحه را حاکمیت بهاییان بر سرنوشت ملت ایران ارزیابی میکرد. او در سخنرانی خود در جمع طلاب حوزهی علمیهی قم فرمودند: «اینجانب حسب وظیفهی شرعی به ملت ایران و مسلمین جهان اعلام خطر میکنم قرآن کریم و اسلام در معرض خطر است استقلال مملکت و اقتصاد آن در قبضهی صهیونیستها است که در ایران به صورت حزب بهایی ظاهر شده است.» امام شجاعانه به افشاگری برضد دولت «علم» پرداخت و از حمایت مادی و سیاسی دولت علم از بهاییان پرده برداشت. امام خمینی(ره) با صراحت از تسهیلاتی که دولت «علم» برای انجام کنفرانس ضداسلامی بهاییان در لندن منظورکرده بود، انتقاد کرد و افزود: «بسیاری از پستهای حساس مملکت به دست فرقهی ضالهی بهاییت است که حقیقتاً عمال اسراییل هستند.» ایشان در سخنرانی دیگری در همان سال فرمودند: «این سکوت مرگبار اسباب این میشود که زیر چکمهی اسراییل به دست همین بهاییها، این مملکت و نوامیس ما پایمال شود.» بهطور کلی از دیدگاه امام خمینی(ره) بهاییت با سازمان خود در ایران به جاسوسی برای آمریکا و اسراییل مشغول بود و در اساس برای شکستن شیعه بهوجود آمده بود. از این رو تأکید ایشان برنابودی بهاییت در راستای مبارزه با آمریکا، اسراییل و رژیم منحوس پهلوی قابل ارزیابی است. سرانجام رژیم که تحمل مبارزات ضداستکباری امام را نداشت مقابله با ایشان و روحانیت مبارز را در رأس برنامههای خود قرار داد. به حوزهی علمیهی قم حمله کرد و در 15 خرداد 1342ه.ش. دست به کشتار یاران امام زد. جالب است که در این کشتار مسؤولین بهایی نقش اساسی داشتند. بهعنوان نمونه در این زمان سرتیپ «پرویز خسروانی» بهعنوان فرماندهی ژاندارمری نقش مهمی در کشتار 15/3/1342 داشته که از سوی محفل بهاییان تهران به خاطر کشتار «باقرآباد ورامین» مورد تقدیر قرار گرفته است. در نامهی محفل بهاییان به خسروانی به تاریخ 20/3/1342 یعنی 5 روز پس از کشتار ورامین از او به پاس عدالتگستری، نوعدوستی و وطنپرستی تقدیر شد و در آخر نامه آمده است: «قطعاً زحمات تیمسار را با دیدهی احترام و تقدیر نگریسته و تاریخ امر بهایی آن جناب را در ردیف چهرههای درخشان حافظ مدنیت عالم انسانی ثبت و ضبط خواهد نمود.» هنگامی که شاه و دولت طاغوت با مبارزات مهار نشدنی امام خمینی(ره) مواجه شدند ناچار در آبان 1343ه.ش. ایشان را بازداشت و به ترکیه تبعید نمودند. با تبعید ایشان، روند نفوذ بهاییان در دستگاههای دولتی شتاب بیشتری یافت و هویدای بهایی بیش از 13 سال ریاست قوهی مجریه را بهعهده گرفت و 9 وزیر بهایی و تعداد زیادی معاون وزیر و صاحب منصب بهایی در ارتش بهکار گمارده شدند. در این دوره بهاییت سعی کرد دو هدف اساسی را با استفاده از موقعیت بهدست آمده، تعقیب نماید. - تلاش برای تقویت بنیهی مالی فرقه و ثروتمند نمودن بهاییان ایران جهت پیشبرد تبلیغ امر بهایی؛ - تلاش برای اخذ رسمیت بهعنوان یک اقلیت دینی از جمله اهداف بهاییت در ایران بود. این فرقه در دهههای 40 و 50 بهخصوص در سرشماری سال 1355ه.ش. که زیر نظر «شاپور راسخِ بهایی»، انجام میشد، سعی کرد که به هر طریق آمار بهاییان را چند برابر جلوه داده و خود را بهعنوان بزرگترین اقلیت دینی ایران مطرح نموده و از شاه و دولت، رسمیت قانونی دریافت نماید. بهاییان در جشنهای 2500 ساله طاق نصرتهای زیادی درست کردند و خوش خدمتی و تملق از رژیم منحوس پهلوی را به اوج رساندند تا بتوانند به هر طریق رسمیت قانونی دریافت کنند که خوشبختانه با تلاش مراجع عالیقدر و مبارزات امام خمینی(ره) خنثی شد ولی هدف اول یعنی ثروتمند شدن بهاییان محقق گردید بهنحوی که در این دوره شاهد ظهور کلان سرمایهدارانی مثل «هژبر یزدانی»، «ایادی»، «صنیعی»، «معنوی» و غیره میباشیم. بهاییان در این دوره با کمال افتخار برای اسراییل و آمریکا جاسوسی میکردند و علاوه بر تبریک روز ملی اسراییل برای کمک به آنان پول جمع میکردند. گزارشات زیادی وجود دارد که آنها ایران را بعد از اسراییل دومین سرزمین بهاییان و آن را مرکز قیام و تسخیر جهان میدانستند. در طرح جامع بهاییت که شامل 28 هدف است در هدف شمارهی 24 میخوانیم: «حمایت از دولت اسراییل را بر همهی دولتهای جهان ترجیح داده و ایران که نزد بهاییان مهد امرالله و از قداست ویژهای برخوردار است بعد از اسراییل مرکز بهاییت و ارض موعود معرفی میشود که باید نصیب بهاییان شود.» ولی انقلاب اسلامی ایران تمام محاسبات آنان را در هم ریخت. در سال 1357ه.ش. با تشدید مبارزات امام و امت، رهبران تشکیلاتی فرقه و صاحب منصبان بهایی احساس خطر نمودند و به دامن اربابان یهودی و غربی خود پناه بردند. «عبدالکریم ایادی» قبل از شاه از ایران خارج شد. امام خمینی(ره) در فرانسه طی مصاحبهای بهاییت را یک حزب جاسوس خواند که در ایران بعد از انقلاب فاقد رسمیت خواهد بود. با پیروزی انقلاب اسلامی این فرقه به یکباره تمام پشتوانهی سابق خود و دستآوردهایی را که در زمان رضاخان و پسرش کسب کرده بودند، از دست داد و تمام آمال و آرزوهای شیطانی آنان نقش برآب شد به نحوی که در گزارش سفارت آمریکا به وزرات خارجهاش در ژوئن 1979م. آمده است: «یکی از رؤسای محفل بهاییان در ایران به ما گفت جامعهی بهایی ایران احساس میکند از جهات اداری و اجتماعی و مالی در حال مرگ است و با بدترین بحران در تاریخ خود مواجه شده است. پس از این ضربه جانانه که حاصل قیام امام خمینی(ره) و پیروزی انقلاب اسلامی بود عدهی زیادی از بهاییان اعتقاد خود را به این مسلک پوشالی و منحرف از دست داده و دسته جمعی مسلمان شدند. ولی استعمار خارجی که سالها برای تفرقه و فرقهسازی کار کرده بود، دست از توطئه برنداشت و آنان را تقویت نمود.»(*) پی نوشت ها: [1] ـ نخستین باشگاه روتاری در سال 1905م. توسط یک حقوقدان به نام «پل هریس» در شیکاگو به وجود آمد. پل هریس به همراه سه تن از بازرگانان شیکاگو به نامهای «سیلوسترایل»، «پیرام شوری» و «گوستاو لوپر» اولین جلسهی رسمی روتاری را در روز 23 فوریهی سال 1905م. تشکیل دادند و موجودیت تشکیلاتی به نام کلوپ روتاری را اعلام داشتند. روتاری بنا به تعریف مؤسسان آن به مفهوم چرخهای دوّار یک کارخانهی به هم پیوسته است که با چرخش هر دنده، چرخ دندهی دیگر نیز به حرکت در میآید و در نتیجه کل سیستم متحرک میشود. با این تعبیر کلوپ روتاری بینالمللی به دنبال ایجاد یک نظام به هم پیوسته و متشکل جهانی است که با اراده و حرکت دندانههای کلوپ مادر تمام این سیستم جهانی در جهت منافع غرب به حرکت در میآید. [2] . متأسفانه در 13 مهر 1390 روزنامهی «تماشا» در ویژهنامهاش از فریدون فروغی این خوانندهی بدنام بهایی در صفحهی اول و در متن با 2 صفحه مطلب تجلیل نمود همچنین هفته نامهی «ستاره صبح» در تاریخ 16/7/90 در ستونی او را «ستاره آسمان موسیقی ایران» نامید. [3] ـ نگارنده در سال 1369 شمسی طی گفتوگویی که با سرهنگ بازنشستهی شهربانی مرحوم سرهنگ قراگوزلو در تهران داشتم در مورد ازدواج این دو بهایی فاسد، چنین میگفت: «در ان روز تعدادی از امرا و افسران ارشد شهربانی از جمله من به جشن ازدواج این دو دعوت شدیم که به خاطر تنفر شدید از این حادثه در مراسم مذکور شرکت نکردیم و اکثراً توبیخ شدیم.» * سید حبیب الله تدینی؛ کارشناس ارشد فرق و ادیان الهی/